نامه سرگشاده رخشان بنی‌اعتماد؛

دوربین‌ام را چند روزی امان دهید تا گزارشی بی‌پرده پیش‌رویتان بگذارم!


سینمای ما - رخشان بنی‌اعتماد:  ترسی ندارم که در وانفسای این دوران پرتوطئه به هر تهمتی منتسب شوم. ترسی ندارم که به جرم مشوش کردن اذهان عمومی، متهمم کنید ولی نمی‌توانید منکر شوید که من یک مادرم، نه فقط مادر تندیس و بارانم، مادر همه جوانانی که از سال‌های دور از دریچه فیلم‌هایم، مادران خود را در قالب شخصیت‌های طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس، سیما و... دیده‌اند.

مادر همه آنانی که در همه این سال‌ها مرا به حریم خلوتشان پذیرفتند و از رنج‌ها و فریادهای فروخورده‌شان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمایه دردهایشان را در فیلم‌هایم تصویر کنم. به حرمت یک عمر اعتماد همه مخاطبانم، این حق را بر خود قائلم که به دادخواهی مادرانی که در این شرایط بحران زده، بی‌پناه و دست از همه جا کوتاه یا در سوگ‌ جوانان از دست رفته‌شان خاک بر سر گرفته‌اند یا حیران و وحشت‌زده به دنبال پیدا کردن ردی از جگر گوشه‌هایشان در شهر سرگردانند، این نامه سرگشاده را بنویسم که، هیچ قانونی، هیچ مصلحتی، هیچ سیاستی نمی‌تواند توجیه این درد بر مادران این سرزمین باشد.

در شرایطی که هیچ رسانه‌ای برای خبررسانی واقعیت‌ها و هیچ مسوولی پاسخگوی دلهره‌های کشنده خانواده‌ها نیست، چگونه می‌توان از خبر یا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگیر شده بر خود نلرزید. دوربینم را چند روزی امان دهید تا گزارشی بی‌پرده پیش رویتان بگذارم، شاید به واقع نمی‌دانید که زیر پوست شهر چه می‌گذرد.


نظرات 1 + ارسال نظر
littleprince چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ

داشتم راهمو می رفتم دیدم بو میاد رفتم سمتش بوش نامفهوم بود ولی یه جوری منم اگه اون بو رو می فهمیدم یعنی یه چی حالیم بود ! اینجوری شد که بیشتر رفتم سمتش بوی بدی نبودا اما منم که نمی دونستم چیه رفتم جلو تر همین جور که جولو می رفتم بیشتر فک میکردم دارم میفهمم یهو مسیر دو طرفه شد!یکیش اینوری ... یکیش اونوری یکم نگا کردم اینور جو گرفته بود جمعیت و ملت داد میزدند اونور دور خودشون می چرخیدن مثلا ذکر میگفتن ...!
قاطی کرده بودم هر سمتی می رفتم یه رنگی میشدم
یه طرف ...
یه طرفم ...
داد زدم پرسیدم اما یهو
رفتم یه سمتی منم داد میزدم دست خودم نبود شاکی بودم اما بو بیشتر شده بود امگار تازه فهمیده بودم که منم بو گرفتم بوی گند سوختگی!
حالا می فهمم حالا که یه هفتس اینجام ...: هر طرفی می رفتم بازم بو میگرفتم
واسه اینکه از اولم اون راه بو میداد !
.
.
. خانم بنی اعتماد و و دوست خوب من که این مطلب و انتخاب کردین اگه میخوای واقعیت و بفهمی یا نشون بدی اول درست ببینید بعد نشون بدید فقط از الان منکه بو گرفتم فیلم نگیره دوربینتون !
از چیزی فیلم بگیرین که هنوز هم بو میده بوشم نمیره تا وقتی از بین نره
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد