ه مناسبت 14 آذر؛ سالروز درگذشت علی حاتمی فقید

 
 
 
سینمای ما- 14 آذر ماه 1388  مصادف با سیزدهمین سالروز درگذشت علی حاتمی، کارگردان «مادر»، «دلشدگان»، «کمال‌الملک» و «سوته‌دلان» است. حاتمی می‌گفت:«هدف من در سینما، ساختن فیلم‌هایی است که دارای جنبه‌های فرهنگی باشد ـ منظور از فرهنگ، نه اینکه کاری ادیبانه ارائه نمایم که قهرمانانش برای هم شاهنامه بخوانند، مطلقا چنین چیزی نیست هدف من اینست که در فیلمهایم بتوانم فرهنگ مردم، فرهنگ ایرانی را نشان دهم...

اب خواهم شد

خدا

جهان را ز یک آب و گل آفریدم
تو ایران و تاتار و زنگ آفریدی

من از خاک، پولاد ناب آفریدم
تو شمشیر و تیر و تفنگ(خدنـگ) آفریدی

تبر آفریدی، نهال چمن را
قفس ساختی، طایر نغمه زن را

انسان

تو شب آفریدی، چراغ آفریدم
سفال آفریدی، ایاغ آفریدم

بیابان و کهسار و راغ آفریدی
خیابان و گلزار و باغ آفریدم

من آنم که از سنگ آیینه سازم
من آنم که از زهر نوشینه سازم

ادامه مطلب ...

مناجات

خدایا به من توفیق تلاش در شکست 

صبر در ناامیدی،   رفتن بی همراه 

جهاد بی سلاح ،  کار بی پاداش 

فداکاری در سکوت،   دین بی دنیا 

مذهب بی عوام ،   عظمت بی نام

خدمت بی نان،       ایمان بی ریا 

خوبی بی نمود  ،    مناعت بی غرور 

عشق بی هوس 

تنهایی در انبوه جمعیت و

 دوست داشتن بی انکه دوستت بدارند، 

                                            روزی کن۰ 

 

 

                                                                                   دکتر علی شریعتی

نامه سرگشاده رخشان بنی‌اعتماد؛

دوربین‌ام را چند روزی امان دهید تا گزارشی بی‌پرده پیش‌رویتان بگذارم!


سینمای ما - رخشان بنی‌اعتماد:  ترسی ندارم که در وانفسای این دوران پرتوطئه به هر تهمتی منتسب شوم. ترسی ندارم که به جرم مشوش کردن اذهان عمومی، متهمم کنید ولی نمی‌توانید منکر شوید که من یک مادرم، نه فقط مادر تندیس و بارانم، مادر همه جوانانی که از سال‌های دور از دریچه فیلم‌هایم، مادران خود را در قالب شخصیت‌های طوبا، گیلانه و فروغ، نرگس، سیما و... دیده‌اند.

مادر همه آنانی که در همه این سال‌ها مرا به حریم خلوتشان پذیرفتند و از رنج‌ها و فریادهای فروخورده‌شان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمایه دردهایشان را در فیلم‌هایم تصویر کنم. به حرمت یک عمر اعتماد همه مخاطبانم، این حق را بر خود قائلم که به دادخواهی مادرانی که در این شرایط بحران زده، بی‌پناه و دست از همه جا کوتاه یا در سوگ‌ جوانان از دست رفته‌شان خاک بر سر گرفته‌اند یا حیران و وحشت‌زده به دنبال پیدا کردن ردی از جگر گوشه‌هایشان در شهر سرگردانند، این نامه سرگشاده را بنویسم که، هیچ قانونی، هیچ مصلحتی، هیچ سیاستی نمی‌تواند توجیه این درد بر مادران این سرزمین باشد.

در شرایطی که هیچ رسانه‌ای برای خبررسانی واقعیت‌ها و هیچ مسوولی پاسخگوی دلهره‌های کشنده خانواده‌ها نیست، چگونه می‌توان از خبر یا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگیر شده بر خود نلرزید. دوربینم را چند روزی امان دهید تا گزارشی بی‌پرده پیش رویتان بگذارم، شاید به واقع نمی‌دانید که زیر پوست شهر چه می‌گذرد.